شاید یکی از مهمترین و به نظر من لذت بخش ترین قسمت موسیقی کار کردن تفسیر کردن و جمع کردن اطلاعات درمورد یک قطعه است.

من خودم این کار رو خیلی دوست دارم و خیلی سعی کردم که یکسری از قطعات کلاسیک رو تفسیر کنم البته باید این رو اضافه کنم که لئونارد برنشتاین میگه: تفسیر موسیقی یک چیز کاملا حسی است و یک قطعه به اندازه تمام آدمای دنیا میتونه تفسیر داشته باشه.

البته به نظر من آهنگسازای بزرگی مثل شوپن، باخ، بتهوون و... انقدر خوب و قوی قطعه می نوشتن که تقریبا همه یک حس رو از آهنگ می گرین فقط نحوه بیانشون با هم متفاوت خواهد بود. مثل قطعه آستوریاس اثر آلبنیز که بعضی ها میگن طوفان این شهر رو خراب کرد بعضی ها می گن زلزله البته من خودم با زلزله موافقم چون در قطعه میشه وجود پس لرزه رو شنید که باعث میشه شهر کلا از بین بره

برای اینکه بتونیم یک قطعه رو تفسیر کنیم ( یعنی بتونیم بگیم آهنگساز قصد رسوندن چه حسی رو داره و درمورد چه چیزی صحبت می کنه ) باید چند چیز رو بدونیم که من به بعضی از اون ها اشاره می کنم.

1. دونستن زندگی آهنگساز و آشنا بودن با روحیاتش.

2. دونستن تکنیک های نوازندگی چون بعضی از تکنیک ها در جاهای مختلف کاملا مشخص هستن که به چه منظوری استفاده شدن مثل موومان دوم زمستان از چهار فصل ویوالدی که ویولن تکنیک پیتسوکاتو اجرا می کنه و کاملا بیانگر بارش برف هست.

3. دونستن تونالیته قطعه. دونستن تونالیته قطعه کمکتون می کنه چون هر گام تقریبا، نه صد در صد یک حال و هوای خاصی داره مثل گام های ماژور که معمولا برای قطعات شاد استفاده می شن و گام های مینور که معمولا برای قطعات آروم استفاده می شن یا اینکه مثلا گام لا مینور یک فضای غم شیرین رو می تونه نشون بده البته همه این چیزهایی که در این مورد گفته شد صد در صد نیست اما خیلی می تونه کمکتون کنه و به دونستن قطعه نزدیکتون کنه

4. گوش کردن زیاد موسیقی ( گوش کردن، نه شنیدن اونم نه هر قطعه ای. قطعات خوب ترجیحا کلاسیک و برای شروع ترجیحا از دوران رمانتیک )

5. خوندن تفسیرهایی که قبلا برای قطعات نوشته شدن

6. دونستن نوع قطعه. یعنی اینکه قطعه دارای چه فرمی است. ( سونات، فوگ، نکتورن یا ... ) چون بعضی از حالت ها مثل نکتورن معمولا درمورد یک موضوع خاص نوشته میشن




تاریخ: جمعه 14 بهمن 1398برچسب:,
ارسال توسط محمد مهدي

سئوالات متداول درباره گیتار

گیتار یکی از سازهای زهی است که با مضراب یا انگشت نواخته می‌شود و شش سیم دارد. گیتار نتیجه تحول (عود)لوت در اروپا است. گفته می‌شود زریاب نامی عود را به اندلس آورد و از آن پس این ساز در اسپانیا و دیگر مناطق اروپا رایج شد.
گیتارها به دو دسته بزرگ گیتار آکوستیک و گیتار الکتریک (برقی) تقسیم می‌شوند. برای سبک های مختلف قطر دسته ساز تفاوت های جزئی با هم دارند.

نوازندگان ایرانی معروف گیتار: لیلی افشار، مهرداد پاکباز، فرزاد دانشمند، سیمون آیوازیان، بهرام آقاخان

1- آیا برای آموختن گیتار متد نوشته شده خاصی وجود دارد؟
2- تفاوت گیتار کلاسیک و فلامنکو چیست؟
3- نواختن این ساز سخت است یا راحت؟
4- آیا نواختن این ساز برای من دیر نیست؟
5- از چه موقع بایستی ساز را تهیه کنم؟
6- در حال حاضر قیمت یک گیتار چقدر است و من به چه نوع سازی نیاز دارم؟
7- ویژگی های یک ساز خوب چیست؟
8- کلاس ها هقته ای چند جلسه است و به ازای هر جلسه آموزش، چه مقدار بایستی تمرین کنم؟
9- آیا آموزش گیتار برای کودکان نیز امکان پذیر است؟
10- قبل یا همزمان با فراگیری گیتار چه درس های دیگری به من کمک می کند تا نواختن این ساز را بهتر بیاموزم؟
11- چه مدت زمانی طول می کشد تا من بتوانم این ساز را در حد قابل قبولی بنوازم؟
12- آیا گواهینامه در پایان ترم می دهید؟


1- آیا برای آموختن گیتار متد نوشته شده خاصی وجود دارد؟
بله متدهای گوناگونی وجود دارند. برای گیتار فلامنکو : متد خوان مارتین، پاکو پنیا، پاکو سرنا، توماتیتو گیتار کلاسیک: متد آقای فرزاد دانشمند، قطعات ساده کلاسیک، باخ، قطعات تارگا، آلبنیز، یپز و ویلا لوبوس

2- تفاوت گیتار کلاسیک و فلامنکو چیست؟
گیتار فلامنکو گیتار کلاسیک کاملا به هم شبیه هستند. فقط فاصله سیم با دسته در گیتار فلامنکو معمولا کمتر از گیتار کلاسیک است. به دلیل استفاده زیاد آکوردها در این سبک، لازمه نگه داشتن چند سیم هم زمان، فاصله کم سیم با دسته است. عموما بدنه گیتار فلامنکو نازکتر است و برای ساخت کناره و پشت آن بیشتر از چوب سرو اسپانیایی استفاده می شود که مجموع این عوامل صدایی تندتر و واضح تر ایجاد می کند. روی بدنه گیتار فلامنکو برای جلوگیری از ضرب ناخن دست راست ورقه ای ضربه گیر می چسبانند.

3- نواختن این ساز سخت است یا راحت؟
هیچ سازی آسان یا سخت نیست و برای نواختن هر کدام بایستی روزانه تمرین کنید. خوب نواختن هر سازی به دو عامل زمان و تمرین نیاز دارد. سازهایی مانند پیانو یا سنتور از آنجا که از قبل کوک شده اند، در ابتدا صدایی بسیار دلنشین تر دارند. اما سازی مانند ویلن که هنرجو خود بایستی صدای مورد نظر را ایجاد کند کمی سخت تر بنظر می رسد.

4- آیا نواختن این ساز برای من دیر نیست؟
آموختن موسیقی در هیچ سنی دیر نیست. بقول معروف ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است!

5- از چه موقع بایستی ساز را تهیه کنم؟
قبل از تهیه ساز حتما با مربی خود مشورت کنید. حدودا از جلسه دوم یا سوم بهتر است که ساز را داشته باشید.

6- در حال حاضر قیمت یک گیتار چقدر است و من به چه نوع سازی نیاز دارم؟
تهیه ساز بسته به بودجه شما دارد. حداقل با 400000 تومان می توانید گیتار بخرید. اگر تازه شروع به آموختن گیتار کرده اید بهتر است سازی در حد متوسط بگیرید. با حدود 220 هزار تومان یک گیتار متوسط خوب می توانید بخرید. برای خرید حتما با مربی خود مشورت کنید و نظر او را جویا شوید.

7- ویژگی های یک ساز خوب چیست؟
طبیعتا جنس گیتار به مرغوبیت چوب بدنه آن بستگی دارد. چوب دسته گیتار چنانچه از چوب های سخت مثل چوب آبنوس باشد، کیفیت مرغوب ساز را نشان می دهد. دسته ی گیتار تاب نداشته باشد. فاصله سیم با دسته زیاد نباشد. از سیم آزاد تا بدنه گیتار تک تک باره ها با انگست اشاره گرفته شده و با دست راست به صدا درآیند. هیچیک صدای گز نداشته باشد. در صورت داشتن تیونر، با کوک سیم آزاد پرده های مختلف صدای کاملا کوک داشته باشند.

8- کلاس ها هقته ای چند جلسه است و به ازای هر جلسه آموزش، چه مقدار بایستی تمرین کنم؟
کلاس های آموزشگاه پارت بطور معمول هفته ای 1 جلسه است. بصورت خصوصی و هر جلسه نیم ساعت است. در این 30 دقیقه مدرس درس های قبلی داده شده و نحوه نواختن شما را کنترل می کند و در صورت صحیح بودن و تمرین مناسب شما، درس جدیدی به شما می دهد. در طی هفته می بایست روزی نیم ساعت تا 1 ساعت در منزل تمرین کنید.

9- آیا آموزش گیتار برای کودکان نیز امکان پذیر است؟
بلی از آنجا که گیتار سایز کوچک برای کودکان هم هست از سنین کم هم می توانند به فراگیری گیتار بپرداند. توجه داشته باشید در این سنین اگرچه فراگیری کودکان بسیار بالا است اما بدلیل عدم تمرکز و زود خسته شدن کودکان از آنان توقع پیشرفت سریع نبایستی داشت.

10- قبل یا همزمان با فراگیری گیتار چه درس های دیگری به من کمک می کند تا نواختن این ساز را بهتر بیاموزم؟
آموختن مبانی موسیقی (تئوری و سلفژ) به یادگیری شما کمک می کند. همینطور گوش دادن به موسیقی و خواندن کتاب های مربوط به موسیقی نیز موثر است.

11- چه مدت زمانی طول می کشد تا من بتوانم این ساز را در حد قابل قبولی بنوازم؟
دوره مقدماتی برای گیتار پاپ حدودا شش ماه طول می کشد. البته این زمان بسته به زمان تمرین هر هنرجو متفاوت است.

12- آیا در پایان ترم امکان دریافت گواهینامه وجود دارد؟
بله با نظر مدرس مربوطه در پایان از طرف آموزشگاه به شما گواهی داده می شود.




تاریخ: یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:,
ارسال توسط محمد مهدي

ر موسیقی ایرانی، دف‌نوازی را می‌توان در سه گروه دسته‌بندی كرد.

الف) در موسیقی عرفانی ایران

دف به عنوان یك ساز باستانی و مقدس، بخش جدایی‌ناپذیر مراسم ذكر و سماع است، مخصوصاً در طریقت قادریه در كردستان و سلسله‌ی نعمت‌اللهیه شاخه نورعلی‌شاهی در كرمان. در برخی مناطق ایران كه سلسله‌های دیگری مانند اهل‌حق، نقشبندیه، خاكسار و ... وجود دارند در دف در مراسم ذكر و سماع خودشان استفاده می‌كنند.

ب) در موسیقی دستگاهی ایران

دف در قرون متمادی، همواره در كنج تكایا و خانقاه‌ها و در مراسم مذهبی و عبادی صوفیان و درویشان مورد استفاده واقع می‌شده است. اما از چند دهه‌ی پیش آقای بیژن كامكار كه سال‌ها شیوه‌ی اصیل دف‌‌نوازی را  در كردستان تجربه كرده بود، در گروه شیدا ضمن رعایت شیوه‌های كهن این ساز، توانست خود را با محتوای متفاوتی كه در ساز‌بندی گروه شیدا وجود داشت هماهنگ كند و از این‌رو نقش به‌سزایی در خارج كردن دف از كنج خانقاه و شناسانیدن آن به اقشار مختلف مردم را ایفا نماید. پس از گروه شیدا، گروه‌ها و افراد بسیار دیگری هم از ساز دف در رپرتوار موسیقی خود استفاده كردند. به هر ترتیب، امروز دف توانسته است خویش را در كنار سازهای ایرانی تعریف كند و حضوری دائمی داشته باشد. حتی این روزها شاهد حضور این ساز، در كنار سازهای موسیقی كلاسیك غرب نیز هستیم.

ج) در گروه‌نوازی سازهای ضربی و گروه‌‌نوازی دف

در طول دو دهه‌ی گذشته، با تشكیل گروه‌های سازهای ضربی كه عمدتاً از تنبك، دهل، طاس و دایره تشكیل شده‌اند، دف همواره در این گروه‌نوازی‌ها جای ثابتی داشته است؛ گاهی در نقش ساز اصلی و گاهی در نقش سازی نمایشی و تزئینی.

و گاه شاهد نقش اصلی این ساز، به تنهایی، در گروه‌های نوازنده‌ی دف هستیم، كه تنوع و حركت ریتمیك بسیار درخشانی از این ساز را به نمایش می‌گذارند، نمایشی شگفت‌انگیز از حال خاص این ساز. در این نوع، بالغ بر چهل نوازنده‌ی دف به زیرگروه‌های كوچك‌تر تقسیم شده و هر گروه نوازنده‌ی بخش خاصی از كل ریتم موسیقایی هستند كه با هم‌نوازی با یكدیگر، رپرتوار كل را می‌سازند.




تاریخ: چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:دف,
ارسال توسط محمد مهدي

 http://www.ensani.ir/storage/Files/20101201165914-%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%d9%8a%20%d8%a7%d8%ab%d8%b1-%d8%b4%d8%b4%20%d8%af%d8%b1%d8%b3%20%d9%88%d9%8a%d9%88%d9%84%d9%88%d9%86.pdf




تاریخ: سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد مهدي

غلامحسین بیگجه خانی

 

در محله قدیم ((سنجران)) تبریز، کوچه ای به نام (( قره چی لر)) و ((تار زن لر)) بود که تا کنون نیز به همین نام میان اغلب مردم مشهور می باشد. محله ی تار زن ها یکی از محله هایی ست که در قدیم غالب نوازندگان نامی تار درآن سکنا می گزیدند و در تبریز به معنی کولی نیز به شمار می رفتند. تاریخچه ظهور و وجود کولی ها که در بسیاری از کشورهای جهان  از روسیه، اسپانیا،شیلی و کانادا و .....  گسترش یافته اند به دوردست های تاریک و روشن تاریخی برمیگردد که نشان و نشانه ی هستی شناسانه ای ازآن به میانه نخواهد بود.

در کوچه ی تارزن های شهر تبریز خاندانی پرنبوغ منتسب به ایل ((بیگجه خان)) بود که به رغم ریاست و خانی در نوازندگی تار دستی چیره و توانا داشتند. اهالی این خاندان همگی نوازندگان ساز تار بودند اما درین کوچه نوازندگان سازهایی همچون بالابان(دودوک یا نوعی نی محلی)، نای، زورناچی، قاوال کوب ( همان داریه  امروزی) از زن و مرد همگی چیره دست و استاد در فن خویش می بودند. بزرگ ترین تارزن این خاندان اوستا حسین قلی خان بیگجه خانی بود. وی در مراسم های اعیان و اشراف و کسانی که تمول مالی برای دعوت دسته ی نوازندگان به محافل خویش را می یافتند به همراه پسر خردسالش غلام حسین خان حضور می یافت و درین مراسم شاد باش و شادی غالبا اجرای تصانیف را به فرزندش غلامحسین می سپرد. ازانجایی که عمر پدر به درازا نپایید و غلامحسین در 11 سالگی یتیم گشت، ادامه تعلیم نوازنگی را نزد عمویش و پس از فوت او نزد رضاقلی خان زابلی آذر فرا گرفت. درین سال های جوانی او یکه تاز عرصه ی نوازندگی بود و آشوب نوای تارش با شیوه ای منحصر به فرد غوغا می نمود.در میانه این سال ها بود که ابولحسن خان اقبال السلطان که در تهران خواننده ای توانا و هم نشین نوازندگانی چون آقا حسینقلی و عبدالحسین خان شهنازی و میرزا عبدالله و علی اکبرخان شهنازی و درویش خان بود قصد اقامت در تبریز نمود و پس از مدتی درین شهر همنشینی و همدمی بزرگان و هنرمندانی را برگزید اما یارای همنوازی با وی بزرگانی بودند که توان همراهی وز پس تحریر های پرقدرت و ظرافت های بیشمار آواز وی را در ساز باز می آفریدند ازین رو سراغ حسین قلی خان و برادرش را می گیرد و خبر درگذشت آن دو عزیز را به او می دهند. به سراغ رضا قلی خان می رود اما گرد روزگار سحر سرانگشتان استاد را در غبار فراموشی خاک کرده است و یکه تاز زابلستان دیار پهلوانی نغمه و نوا، آخرین سه گاه اش را در محضر دوست می نوازد اما اورا نویدی به جوانی توانا و خوش پنجه  و یادگار آقا حسینقلی خان بیگجه خانی می دهد.اقبال السلطان امر به آمدن او می کند.غلامحسین به همراه حاجی محمود فرنام( قاوال نواز و داریه نواز همیشه همراه غلامحسین خان بیگجه خانی) به محضر خداوندگار آن روزگار آواز می رود. غلامحسین با ذکر خاطره ای از ورود به محضر اقبال السلطان می گوید که به امر استاد نوای رهابی بر تار آغاز نموده و در میانه محسور صدای جادویی استاد گردیده که بر سر شوق همراه با ساز او خوش می خواند.

 

شب است و چهچه اقبال سر به عرش فراز              افق شکافد و مرغان قاف در پرواز

 

به نیزه بازی برق و شهاب می ماند                          شعاع خنجر تحریر در نشیب و فراز

 

حماسه ای است که انگیخته است در تبریز              قیامتی که غزل های خواجه در شیراز

تا انتهای مجلس مست از می  هنری آسمانی می نوازد و استاد به همراهی و گه به هدایت وی را می نوازد و با مهر فرا می خواند. غلامحسین می گوید که شامگاهان سرخوش و دست افشان و نغمه خوان به خانه آمدم و تا صبح بی پلک برهم زدنی ساز زدم. از آن روز بود که اقبال هنر بی مثال غلامحسین را همچون گوهری یگانه صیقل داد و پرداخت نمود و بیگجه خانی جوان نیز تا انتهای عمر گهر بار استاد در کنار وی و در رکاب وی ماند. اقبال نیز به جر تار او با کسی همراه نگشت و در سفری به فرنام گفته بود (( نه، ساز کسی جز غلامحسین به من نمی چسبد)). تو ساز منی، من ساختمت، چونت نزنم؟

 

از آثار باکلام غلامحسین بیگجه خانی تنها صفحاتی باقیست که آواز اقبال آذر  با آواز رسای خویش تار استاد را همراهی کرده است و باقی ضبط نه چندان مطلوبیست که در مجالس و میهمانی ها اقبال را همراهی نموده است.

در جشن هنر شیراز به همراهی محمود فرنام حضور یافت و قیامتی برپا نمود.پس از آن به میهمانی دربار رفتند که چندان به  طبع وی خوش نیامد و دوباره راه شیراز در پیش گرفت. پس از اقبال آذر یار، استاد و همنشین دیرینه غلامحسین گه گاه در مهمانی ها دیده می شد و سر به نوازندگی مطربانه گرم می نمود.(شیوه ای که اغلب در آن روزگار نوازندگان عامی تر و گاها در سطوح پایین تر برای رفع موانع زندگی بدان می پرداختند). وقوع انقلاب نیز به کسادی بازار هنر دامن زد. نواختن و خواندن گناهی نا بخشودنی و مستوجب عذابی آتشین به شمار می رفت و در تهران پایتخت نیز غالب هنرمندان بزرگ و اساتید چیره دست به پستوی انزوا و ترس و تهمت پناه جستند و یا با سازهای شکسته روزشمار عمر و تباهی خویش شدند.

غلامحسین جوان ازین سال ها با تلخی و سختی فراوان یاد می کند. مختصر درآمد وی را قطع نمودند، او نیز مدت ها دست به ساز نزد و گویی با دنیای خویش و ان چشمه ی جادویی هنر والایش نیز سر ناسازگاری نها.بعد ها به همت زنده یاد ،جوادآذر به تهران امد و در مجلسی با محمدرضا شجریان همایونی زد و ضبط گردید. این اثر اگرچه نفع و نوایی برای پیر مرد تار زن نداشت اما شهرت وی را بر سر زبان ها انداخت.پنجه گرم و سحر مضرابش نقل مجلس گشت. در تبریز روشنفکرانی که تار را به شیوه تفنگ و به تقلید از قفقاز و روس بر سینه می نواختند به دنبال  پدیده ی ازیاد رفته شهرشان افتادند و رادیو تبریز نیز به این نتیجه رسید که چندی نیز داشته هایش را آرشیو نماید و به گنجینه خویش افزاید. به جز چهارگاه غالب دستگاه هارا نواخت

ازانجایی که توانایی وی در اجرای قطعات ضربی، رنگ هاو قطعات محلی قدیمی بی بدیل و درخشان می بود، ساز وی بیش تر از هم نسل هایش از تحرک و غنای ریتمیک و ملودی پردازی برخوردار بود. شاید این پرداخت ملودی وار به پیشینه حضور در مجالس شادی از ابتدای دوران کودکی تا میانه های راه نوازندگی وی ارتباطی تنگاتنگ داشته باشد اما بی شک ذوق سرشار او سرچشمه ای نهانی و درونی داشته است.از ویژگی های بارز نوازندگی بیگجه خوانی اجرای قوی قطعات، سرعت بالای دست چپ و راز در اجرای مضراب های دراب، ریز های متصل،پرقدرت و درعین حال شفاف و صدادهی تمیز و درخشان ساز می باشد. اجرای قطعات ضربی با ریتمی پرتحرک و ضربی های خلاقانه در میان قطعات ردیف از ویژگی های بارز نوازندگی او می باشد. شیوه ی نوازندگی وی و برخوردای او از قطعات مرسوم محلی که خالق اغلب آنها نیز خود او می باشد به همراه لحن تبریزی سازش، اورا از سردمداران مکتب تبریز می سازد.اما با وجود شباهت های درونی، نوازندگی وی را نمی توان شیوه قفقازی اطلاق نمود.

در سحرگاه 24 فروردین 1366 در تنهایی و درد و درحالی که هیچ کدام از اعیان و اشرافی که گرما و شیرینی مجلسشان را با حضور غلامحسین می یافتند به کمک و یاری اش برنیامدند، به دیار باقی شتافت. می گویند که عجیب مرد. پیرمرد هنوز ساز می نواخت.دست راستش(مضراب گیر) به جانب سینه بر گشته و دست چپش گویی دسته تار برگرفته...چونان مجسمه ی تار زن پیری ناکام.....

*1) پس از بیگجه خانی فرنام نیز همراه و همساز کسی نگشت.اکرچه عمری طولانی و افزون از 100سال زندگی نمود اما شیرین ترین دوران زندگی و هنرش را در کشاکش نغمه و نوای تار غلامحسین و داریه خویش می دید. تا غلامحسین مضراب به تار می زد و آغاز می نمود  بی تاب و بی قرار رقص انگشتانش بر دایره پوستی قاوال می گشت و چنین می نمود که تار وی بی قاول فرنام و ساز فرنام بی تار بیگجه خانی معنایی نداشت.

او تار((جعفری)) داشت که اغلب با او می نواخت اما تار مشقی هم که به دست می گرفت محشری برپا می نمود.به قول شهریار(( آقا غلامحسین به تار آرشه می کشد و آبشار نت هارا سرازیر می سازد، چه با مضراب مجبوری نقطه بچینی، ولی با آرشه خط می کشی))

ذوق سرشار غلامحسین ازو سازنده و نغمه پردازی چیره دست آفریده بود. ضربی هارا هربار به گونه ای دیگر می نواخت و در بداهه نیز خوش پنجه و استاد بود.

 

آثار

 

 *1) اصغر فردی- برشور cd تکنواز استاد بیگجه خانی-انتشارات ماهور

*2) دانش نامه آزاد ویکی پدیا

     *************************************************

 

 در زیر بخش هایی از اجرا های هنرمندانه استاد غلامحسین بیگجه خانی را که غالبا با ساز تار و قاوال (داریه) بار دیرینه اش محمود فرنام ضبط گردیده است را برای دانلود و آشنایی با سبک و سیاق شیوا و پر قدرت این هنرمند گرامی به عنوان نمونه آورده ایم.

 

 

غلامحسین بیگجه خانی - محمود فرنام (بخش هایی از اجرای جشن هنر شیراز) 

 

غلامحسین بیگجه خانی - محمود فرنام‌ (بخش هایی از اجرای جشن هنر شیراز)

قطعه ای از استاد غلامحسین بیگجه خانی

 

چهار مضراب بیات راجه اثر استاد بیگجه خانی ( آلبوم بیداد به همراه شجریان)

پیش درآمد سه گاه با همراهی داریه حاج محمود فرنام

 

 




تاریخ: چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد مهدي

 

با فرارسیدن فصل گرما و نزدیک شدن به زمان تعطیلی مدارس و دانشگاه ها بازار آموزشگاه ها و مراکز فرهنگی هنری نیز گرم تر خواهد شد. هر ساله دراین مقطع زمانی شاهد پیگیری های علاقه مندانی هستیم که به نوعی برای پرنمودن اوقات فراغت خویش سری به مراکز خصوصی و عمومی آموزشی زده و در تکاپوی آغاز آموزش و فراگیری هستند اما به درستی می توان آموزش موسیقی و یا در کل هر پدیده هنری دیگری را تنها به دیده پر نمودن فراغت آموخت؟ پاسخ به این سوال را نه به دیده بزرگنمایی و مقدس نمایانه نمودن این هنر که در نتیجه مواجه و تجربه با خیل بسیاری از علاقه مندانی که همگی به نوعی در ابتدای راه آموزش خویش با رویکردی جدی بدان پرداخته اند می توان به صراحت منفی دانست.

رویکرد فعالیت و نویسندگی دراین فضای مجازی تنها ارتقای سطح دانش علاقه مندانی ست که به نوعی درآشفته بازار آموزش های هنری-موسیقیایی این مملکت دچار سردرگمی شده اند تا به نوعی تجربیات سال ها اموختن و اموزش خودرا برای پیشبرد بهتر شما عزیزان مصروف داریم. آنجا که بی احتیاط ِ جوانبی از نادرستی رویکرد مکتب و استادی سخن می گوییم یا خرده بر تبلیغات بیهوده رایج می کشیم تا عیاری باشد در ذهن پرسشگر تان که راه را بهتر بپیمایید. چه بسا بسیارند کسانی که نان مکتب و دکان و دستک خویش می خورند و به جای پرورش شاگرد و تربیت ذهن های خلاق مرید می پرورانند و دست بوس.... و یا کسانی که در زیر پرچم نامی خفته در اوار خاک سال های دور نان نادانی و نا دانسته هارا می خورند.آموزشگاه هایی که کم نیستند حتی در همین پایتخت که نه با رویکردی آموزشی که با نگاه صرفا بازاری و به استنداد چند نام در سردر و تیتر تبلیغاتش مدتی جیب شمارا خالی و در انتها یا با سرخوردگی یا با خواب بی خبری شمارا در ابتدای جریانات هنری رها خواهند کرد.

اما راه درست چیست؟ بارها از روش های استاندارد اموزشی  کتب و منابع معتبر مربوط به آموزش ساز تـــــــار و سه تــــــار صحبت نموده ایم.و در مطالب آتی هم بی گمان بازهم اشاره خواهیم نمود.در ابتدای شروع به فراگیری استادی دلسوز و آگاه را انتخاب نمایید برای این کار از دیگر دوستان و علاقه مندانی که بی شک پیش از شما کلاس و یا کلاس های مختلف را آزموده اند کمک بگیرید.

در ادامه با طرح چند سوال رایج که اغلب از اینجانب در رابطه با آموزش موسیقی پرسیده می شود این مطلب را خاتمه خواهیم داد. بی شک پرسش های زیر بارها توسط علاقه مندان مطرح و پرسیده گردیده است که خود روشن کننده بسیاری از نکات مهم اموزشی است.

 

1- برای آغاز آموزش موسیقی بهتر است بدنبال چه نوع مدرسی باشیم؟

 

برای انتخاب استادی دلسوز و با دانش نیازی به مرور نام های شناخته شده نیست و چه بسا به دلایلی که در آینده توضیح خواهیم داد نیز بهتر است از حیطه نام ها در آغاز آموزش خویش حتما خارج شوید. ( تا بعد ها با دانش و آگاهی بالاتر نسبت به سبک مورد علاقه و استاندارد چهره شناخته شده ای دوره عالی نوازندگی خود را در آن مسیر ادامه دهید )تجربه و مهارت تدریس مدرس مربوطه نیز ارتباط مستقیمی با سن و سال او نخواهد داشت. عده ای بدنبال ارتباط مستیقم سن و تجربه مدرس می باشند چه بسا بسیاری ازین عزیزان که از شرایط تدریس بی بهره اند آموختن موسیقی نیاز به انرژی و صبر و حوصله بسیار  خواهد داشت....

 

2-کلاس های عمومی یا خصوصی؟

 

روند آموزش موسیقی در ایران نا مناسب تر از ان است که معیار آموزش حتی دانشگاهی در آن را معتبر و مرجع دانست....رویکرد اموزشگاه های رایج در غالب موارد نا مناسب و جنبه آموزشی آن بسیار پایین می باشد در این شرایط بهره مندی از کلاس های نمیه خصوصی یا خصوصی مناسبی که با صرف وقت و دلسوزی بیشتر امکان تربیت بهتر شاگرد را فراهم می کنند توصیه می شود.

مگر شرایط آموزشگاهی که در ابتدا با شرط صرف حداقل یک ساعت زمان برای هر هنرجو و استفاده از متد استاندارد آموزشی ( نه صرفا سلیقه ای) با شما کار کند.

 

3- متد رسمی آموزش ساز تار برای هنرجویان مبتدی چه می باشد؟

 

فقط و فقط کتب رسمی هنرستان موسیقی ملی _ دو جلد اول و دوم تالیف موسی معروفی. کتب دیگر اساتید در این زمینه صرفا رویکرد کمک آموزشی داشته و همراه با آموزش این منابع فراگیری آن ها می تواند در جای خود مفید واقع گردد.

 

4- ساز مناسب برای شروع آموزش تار یا سه تار چه می باشد؟

 

درین باره در مبحث انتخاب ساز مناسب مفصل بحث و صحبت کردیم.رجوع شود به پست مربوط.

 

5- زمان لازم برای رسیدن به سطح مناسبی از نوازندگی چقدر می باشد؟

 

نه تنها موسیقی بلکه هیچ هنری زمان مشخص و ثابتی برای فراگیری نخواهد داشت. هر آموزشگاه و یا مدرسی که زمان و تضمین های مقطعی برای فراگیری هنری را داد در کاسب مابانه بودن هنرش تردید نداشته باشید.روش های فوق تنها شمارا در سطح فراگیری چند آهنگ سطحی و مرسوم نگه خواهند داشت.

 

به طور کل برای رسیدن به سطح مناسبی از نوازندگی بطوری که قادر به اجرای قطعات از روی نت و ارتقای سطح شنیداری و گوش موسیقیایی تان گردید چیزی حدود 1سال و نیم تا 2 سال زمان لازم است. طبیعی است که با صرف زمان مناسب و منظم برای کلاس ها و تمرینات مداوم در خانه می توانید زمان لازم برای فراگیری را به حداقل رسانید.

 

پیشنهاد آخر:

ارتقای سطح دانش - اگاهی و شناخت لازم نسبت به هر پدیده ای که برای بار نخست قصد مواجه با آن را خواهید داشت شما را در انتخاب بهتر راه های موجود کمک بسیار خواهد نمود.پیش از فراگیری آموزش موسیقی مطالب موجود در سایت ما را چه در زمینه خرید و انتخاب ساز مناسب و چه مطالب جانبی در زمینه موسیقی و ....... بطور کامل مطالعه نمایید.برای مشاوره بهتر و حتی انتخاب استاد مناسب می توانید با شماره های درج شده در سایت ما تماس حاصل نمایید تا شمارا راهنمایی نماییم.




تاریخ: چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد مهدي

 

اصول مراقبت و نگهداری از ساز tar keeping

همواره با تغییرات جوی و دگرگونی فصول شاهد ایجاد تغییرات فیزیکی در ساز و در نتیجه ایجاد صدادهی متفاوت و در پاره ای موارد اشکالات جبران ناپذیری هستیم. از این رو شرایط نگهداری سازهای متفاوت در فصول مختلف سال دارای اهمیت بسیاری می باشد. با آغاز فصل بهار در رویکردی آموزشی پس از بررسی تغییرات جوی و مناطق مختلف اقلیمی کشورمان به روش های نگهداری مطلوب ساز خصوصا ساز مورد بحث ما یعنی تار اشاره نمودیم. با آغاز فصل گرما و تابستان نیز برآن شدیم تا برای عزیزان علاقه مند به موسیقی نحوه صحیح نگهداری ساز تار را در این فصل و همچنین خطرات و آسیب های احتمالی موجود درین میان را شرح دهیم.

چندی این مقاله به تاخییر افتاد تا اینکه چندی پیش هنگام بررسی ساز یکی از شاگردان این مجموعه به نقص فنی برخوردیم که با بررسی بیشتر معلوم شد در نتیجه عدم رعایت شرایط مطلوب که هربار نیز در ابتدای کلاس های آموزشی مان برای هنرجویان ذکر می کنیم دچارش شده است.این شد که اختصاص مطلب این هفته مان را به نکات مورد نیاز برای حفظ سلامت و کیفیت بهتر ساز تار ضروری دانستیم مطلبی که در ابتدای امر شاید چندان مهم نیاید اما در طی سالیان بسیار آموزش ام به کرات شاهد خسارات بسیار زیاد سازهایی شدم که با بی توجهی صاحبانشان رفته رفته کارکرد خودرا تنها به شی ای تزینی تغییر داده اند.

شاید برای بسیاری از کسانی که در آغاز راه آموزش اند تابستان و آغاز افزایش دمای هوا نه تنها عاملی مضر برای ساز به حساب نمی آید بلکه با خشک تر شدن چوب و پوست به ایجاد صدایی بهتر و کهنه تر نیز کمک می نماید.بطور کلی به جز اقلیم های شمالی کشور در اکثر نقاط کشورمان در این فصل شاهد آب و هوایی گرم و خشک می باشیم. بارش های بسیار کم و افزایش طول روز و زاویه تابش خورشید در فصول گرم سال همه و همه منجر به کاهش رطوبت هوا و افزایش خشکی و حرارت می باشد. این امر به خودی خود عامل مساعدی نه تنها برای ساز تار بلکه برای اکثر سازهای ایرانی ست که در شرایط اقلیم شهری و خشک روزگاری نه چندان دور ساخته و بوجود آمده اند. اما نکته بسیار مهم استفاده از وسایل خنک کننده ایست که در راس ان ها کولرهای آبی اند که ذرات ریز آب را پس از برخورد با هوای ایجاد شده در اثر موتور کولر از طریق کانال های تعبیه شده به درون فضای مسکونی هدایت می کنند. این هوا به علت همان ماهیت آبی کولر ها دارای رطوبت بسیار زیاد و به همان نسبت بسیار مضر برای ساز ها و خصوصا ساز تار می باشد.

توصیه می شود به هیچ وجه سازتارن را در مجاورت مستقیم هوای کولر (دریچه ها) قرار ندهید.در صورت نیاز به استفاده از کولر در زمان استفاده از ان ساز خودرا در محفظه مخصوص و یا کاور و کیس نگهداری کنید. و در صورت ضرورت انجام تمرین در ساعات گرم روز و استفاده هم زمان از کولر از نشستن در مقابل جریان هوای خروجی از کانال کولر اجتناب نمایید و حتی المقدور در زیر این فضاها قرار گیرید.

اگرچه برخورد و نوازندگی مدوام در این مکان ها بسیار مضر می باشند اما در کوتاه مدت اشکالات محسوسی را برای سازتان به وجود نمی آورند. اما در صورت تداوم این شرایط جوی در مرحله اول با افت سریع پوست ساز مواجه می گردید. بافت پوست بدلیل ساختار سولی خود به تدریج با مرور زمان و خشک شدن درون هر سلول به صدادهی بهتر و مطلوب تری نزدیک می گردد که قرار گرفتن در معرض مداوم طوبت موجب پر شدن منافذ ریز و سلولی بافت پوست از آب می گردد که به سرعت پوست شل شده و در اصطلاح نوازندگان می افتد.درین حالت مضراب دارای صدایی گرفته و تودماغی و کم بعد شده....و در مرحله بعدی دسته که بدلیل ساختار ساز نقش بسیار مهمی در حفظ کیفیت صدایی ساز است دچار پیچ و تاب می گردد. تاب دسته ممکن است هم در جهت افقی به سمت داخل و هم به بیرون (چپ و راست)ایجاد شده باشد. این اشکال بیشتر در سازهایی که سازنده از چوب نارغوب و یا کاملا خشک نشده برای ساخت استفاده کرده باشد اتفاق می افتدو ..... رطوبت های محیطی در طولانی مدت نیر پس از ایجاد تغییرات اساسی در ساختار پوست و دسته و زنگ زدگی و افت کیفیت سیم ها در کاسه های بزرگ و کوچک تار نیز ایجاد خسارات متعددی می کند.




تاریخ: چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد مهدي


نی به عنوان تنها ساز رسمی بادی موسيقی ما، سازيست که قابليت توليد دو نوع صدای کاملا متفاوت از هم را دارد. در سازهای بادی موسيقی کلاسيک معمولا برای تغیير رنگ صدايی از وسيله اي به نام سوردين استفاده ميکنند که بنا به نظر آهنگساز از اين وسيله برای بيان بهتر حالت اجرای يک قطعه استفاده ميشود. سوردين وسيله ای است که در ساز قرار مي دهند و باعث مي شود صدای ساز به نحوی محسوس تغيير کند، به طوريکه اگر شنونده ای که با اين وسيله و کاربرد آن آشنا نباشد، تصور مي کند اين صدا از سازجديدی توليد مي شود.



در سازهای ايرانی اين وسيله تعريف نشده و اين سازها با رنگ طبيعی خود اجرا ميشوند که صرفا يک نوع صداست. مثلاً ساز تار دارای صدای مشخص و متمايز از سازهای ديگر است که نوازندگان اين ساز صرفا با همان صدای مشخص به نوازندگی ميپردازند و در ارکسترهای مختلف و در تکنوازيها شاهد صدای تعريف شده ی تار هستيم.

البته هر نوازنده ای بنا به خلاقيت خود به وسيله تغيير درتکنيک نوازندگی سعی ميکند صدای ساز خود را کمی متفاوت نشان دهد. برای مثال ميتوان به جابجا کردن زاويه و فرم مضراب توسط نوازنده ی تار اشاره کرد که در نهايت نيز تغيير بنيادی در صدای ساز به اين طريق صورت نمي پذيرد. مثال ديگر را میشود در نوازندگی تار با ناخن زد که آن هم فقط يک رنگ صدايی خاص است و با تغيير در دو صدای نی کاملا متفاوت است.

صداهای شاخص نی دو نوع است. صدای اول يا همان بم که معمولا مردم صدای نی را در اين فرم مي شناسند. صدای دوم یا همان بم نرم است. این صدا بر اساس طبقه بندی ای که سابقا" به دلیل عدم وجود نت "سی" وجود نداشته و معمولا در گذشته "بم نرم" را جزو سه صدای اصلی (براساس طبقه بندی صدایی قدیم) قرار نمیدادند ولی با تغییراتی که در ساختمان نی از سالها پیش توسط دکتر حسین عمومی در نی بوجود آمده و نت "سی" به نی افزوده شده، باید صدای اوج و غیث را در امتداد بم نرم قرار دهیم. صدای بم صدايی است با حجم صوتی بالا نسبت به اصوات ديگر نی اعم از اينکه به صورت لبی نواخته شود يا دندانی.


امروزه هنرجوي نی، ميبايست ابتدا با اين صدا، نوازندگی را شروع کنند. چون هنگامی که هنرجو سعی در توليد صدا از نی مي کند، صدايی دورگه از ساز خارج ميشود که هم شامل صدای اول(بم) و هم شامل فواصل بالای صدای دوم (همان صدای اوج و غیث سابق) است. توضیح آنکه بر اساس طبقه بندی جدید، صدای "بم نرم" از چهار رجیستر صدایی تشکیل شده است: رجیستر اول، از نت "سی" (روی خط دوم حامل با کلید فا) شروع و تا "لا" (روی خط پنجم حامل با کلید فا) ادامه دارد. رجیستر دوم، یا همان صدای اوج سابق، از نت "سی" بالای خط حامل با کلید فا شروع و تا نت "لا" (بین خط دوم و سوم حامل با کلید سل) ادامه دارد.

رجیستر سوم، یا همان صدای غیث سابق، از نت "سل" (روی خط دوم حامل با کلید سل) شروع و تا نت "می" (بین خط چهارم و پنجم حامل با کلید سل) ادامه دارد. رجیستر چهارم، یا همان صدای پس غیث سابق، از نت "دو" (روی خط سوم حامل با کلید سل) و تا نت "فا " (روی آخرین خط حامل با کلید سل) ادامه دارد.

وسعت نی کلید دار در صدای "بم نرم"

لازم به ذکر است که نی توانایی اجرای نت "سل" بالای خط حامل با کلید سل را هم دارد ولی بخاطر مشقاتی که اجرا کردن این نت دارد و نیز صدای نه چندان شفاف ، اکثر نوازندگان نی از اجرای این نت صرف نظر میکنند. برای اجرای این نت میبایست، خود ساز این قابلیت را داشته باشد که میزان هوا، زاویه دمیدن و فرم دهان و زبانی که مخصوص این نت است میباشد را تبدیل به صدا کند. (توضیحات بیشتر در رابطه با طریقه تولید صدای شفاف در رجیسترهای بالای صدای بم نرم در مقالات آتی داده خواهد شد.)

بشنوید نت "سل" بالای خط پنجم حامل (با کلید سل) را در تمپوهای مختلف

اگر در اين حالت مربی او سعی کند صدای ساز هنرجو را به نحوی بسازد که صدای دوم توليد شود چند اشکال پيش ميايد.

اول اينکه هنرجو در ابتدا نميتواند بين رجیستر صدایی دوم و سوم بم نرم، تفاوتی را حس کند، مگر گوش موسيقايی او قوی باشد که اغلب اينگونه نيست و اين باعث ميشود بسا مدتی فرد سعی کرده، صدای دوم را از نی درآورد ولی درعمل صدای سوم يا حتی چهارم را توليد مي کرده و خود متوجه اين موضوع نبوده. زيرا در اوايل نوازندگی، فرد نفس خود را نمي تواند به خوبی کنترل کند و معمولا هوا را با فشار زياد و نوسان بالا وارد نی ميکند.

ولی درصدای بم به علت حجم زیاد این صدا، تبدیل رجیستر اول به رجیسترهای بعدی بم به نسبت بم نرم مشلکتر است و نیاز به فشار بیشتری برای دمیدن دارد،در این حالت نوازنده مبتدی بهتر میتواند روی صدای اول برای کنترل یکنواخت کردن دمیدن مانور دهد.

صدای بم نیز به مانند صدای بم نرم، از چهار رجیستر صدایی تشکیل شده و صرفا" رجیستر اول آن که همان صدای شاخص نی است قابل استفاده میشود و رجیستر های دیگر آن به دلیل نویز زیاد کار برد آنچنانی ندارد.

نمونه ای از اجرای وسعت نی با صدای بم توجه کنید

البته نت های ابتدایی رجیستر دوم به دلیل اینکه شباهت زیادی با صدای اصلی بم دارند، میتوان از آنها برای امتداد رجیستر اول بم تا یک اکتاو و نیم، یعنی از نت " سی" (روی خط دوم حامل با کلید فا) تا نت "فا" (بین خط اول و دوم روی کلید سل) استفاده کرد.


دوم فردی که ابتدای نوازندگی خود را با صدای بم شروع کرده به راحتی ميتواند در ادامه صدای دوم را بسازد، زیرا پس از مدتی هنرجو کنترل دميدن در نی را بدست آورده و به ترتيب و توالی نتهای محدوده ی صوتی بم آشنا شده و صدای دوم را نيز که از نظر ترتيب نتها همانند صدای بم است، با اندکی تمرين و بدون اينکه با فواصل ديگر ترکيب شود، ميتواند اجرا کند.

صدای بم را در حالت نوازندگی دندانی نی باید صدای اصلی محسوب کرد، يعنی صدای پايه ای نی همان بم است و صداهای ديگر از مشتقات بم به حساب ميايند. برای روشن شدن مطلب و اينکه بر چه اساس صدای اصلی نی، بم است ميتوان صدای انسان را مثال زد.

صدای طبيعی و اصلی انسان همان صداييست که با آن صحبت ميکنيم و حتی در محدوده طبيعی خود آواز مي خوانيم. حال اگر سعی کنيم از حد صوتی خود فراتر رويم مجبور ميشويم با اندکی تغيير در فرم و استيل صدايی، وارد صدای ديگری شويم که اصطاحاً صدای فالست(folse ) نامگذاری شده است. در نی نيز همين تغييرات را ميتوان ديد. اگر صدای بم را همانند صدای طبيعی انسان در نظر بگيريم، رجیسترهای دوم و سوم نی همان صداهای غير طبيعی يا فالست مي باشد


انتخاب ساز بدون نواختن


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نی سازی است که ذاتاً نا کوک است و نمی توان گفت که نی ای وجود دارد که تماماً کوک است و ژوست می خواند.اين شما هستيد که بايد صدای صحيح را از نی اخذ کنيد.اگر گوش شما آنقدر قوی نشده که بتوانيد صدای نت صحيح را بشناسيد به شما پيشنهاد می شود که در هنگام خريد ساز از کسی که دارای گوشی قوی وسابقه طولانی تری نسبت به شما هست کمک بگيريد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حال اگر می خواهيد بدانيد که نی ای که قصد خريد آن را داريد جنس خوبی دارد يا نه؟و يا اينکه آیا صدای بم قوی و خوبی دارد؟می توانيد نی را در حالی که تمام سوراخهای آن را با انگشتان پوشانده ايد در جايی پرنور(مخصوصاً در نزديکی نور خورشيد)برده و از سوراخ بالای نی درون آن را نگاه کنيد.درون نی،نوری قرمز رنگ ديده می شود که بر اثر عبور نور از خارج به داخل نی است؛هر چه شدت اين نور بيشتر باشد نی دارای جنس بهتر و صدای بم تری است که معمولا در نی های اطراف کاشان،سمنان ومنطق کويری به علت نازک بودن،صدای بم قوی تری نسبت به ساير مناطق دارند.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از نی سازان خوب می توان بيات،نوروزی،سياوش پور،رمضانی و... نام برد،که علاوه بر جنس و کوک خوب قيمت مناسبی هم دارند.[/FONT]



روغنکاری نی

يكي از مهمترين كارها براي صاف شدن صداي ني و همچنين جلوگيري ازباقي ماندن رطوبت دهان درون ني روغنكاري ني مي باشد كه با توجه به عمر ني فرق مي كند .
شيوه اي كه من براي روغنكاري ني بكار مي برم به شرح ذيل مي باشد .
روغنكاري ني هايي كه تازه مورد استفاده قرار مي گيرد :
از آنجا كه ني هايي كه نو هستند و تازه سوراخ شده اند ( يا بقول ما تازه داغ شدن) بوي سوختگي و دود مي دهند حتي موقع نوازندگي اين بو و خاك اره آن وارد حلق مي شود و روي نوازندگي اثر نامطلوب مي گذارد لذا ما بايد طوري ني را روغنكاري كنيم كه بطور كامل ني تميز شود . و در اين موقع بايد حداقل هر 10 روز يكبار روغنكار شود تا مدت دو يا سه ماه .
اما ني هايي كه بيشتر از 6 ماه از عمرشان مي گذرد فقط هر يك ماه يكبار روغنكاري شوند كافي است.
دوستان بياد داشته باشيد كه روغنكاري زياد باعث خفه شدن ني مي شود. ( اين را بر اساس تجربه خودم ميگم كه 5 سال پيش اولين ني كه گرفتم خيلي روغنكاري كردم و خفه شد .)
براي روغنكاري شيوه هاي متفاوتي بكار مي برند بعضي ني را توي لوله پر از روغن ميگذارند كه زياد مطلوب نيست يا سوراغهاي ني رو مي بندد و ني را پر از روغن مي كنند كه باز هم مطلوب نيست بهترين شيوه اي كه من با تجره خودم به آن رسيده ام اين است كه :
بايد يك نخ حدودا يك متري را يك سر آن يك ميخ و سر ديگر آن تكه اي اسفنج ببنديم ( اندازه اسفنج زياد بزرگ نباشد طوري باشد كه با كمي كشيدن جمع شود و از درون ني عبور كند .)
ابتدا سري ني را برميداريم ، ميخ را از بالاي ني وارد مي كنيم و نخ را بالا نگه مي داريم و ني را تكان مي دهيم تا نخ از ني عبور كرده و از پايين ني بيرون بيايد. حالا ني را مي گذاريم و اسفنج را آغشته به روغن مي كنم و از زير ميخ را مي كشيم تا اسفنج طول ني را طي كند واز پايين ني بيرون بيايد كه هم ني را روغنكاري كند و هم آنرا تميز كند ، حالا يكبار ديگر از قسمت پايين ني يا دم ني اين كار را انجام مي دهيم .
حالا بايد ني را كنار يك ديوار تكيه داد و زير آن هم يك ظرف گذاشت كه روغن آن خالي شود براي اين كار بايد چند ساعت بعد حالت ني را تغيير داد يعني سر و ته آن را جابجا كرد تا ني كاملا خالي شود بعد ني را از بيرون با يك پارچه تميز پاك مي كنيم .
نكته مهم : روغني كه انتخاب مي كنيم بايد روغن مايع باشد كه در بازار موجود است ضمنا روغن بايد هيچ بويي نداشته باشد و از روغن زيتون هم در صورتی که تصفیه شده و بی بو باشد استفاده شود چون باعث می شود که روغن درون نی ماسیدگی پیدا نکند.





نی چینی


نی { از نوع چینی} ساز بادی است که در چین بطور گسترده متداول است و از بامبوی طبیعی تهیه میشود و لذا به چینی "جو دی " موسوم است .
نی ساز بادی از ساقه نی یا چوب باریک و توخالی باپنج سوراخ در یک سمت (جلو)و یک سوراخ بادی در سمت دیگر (عقب ) بدنه آن برای قرار دادن انگشتان و تنظیم صدا و شکاف باریکی در یک سر آن که در دهان معمولا میان دندان ها قرار می گیرد و سوراخی در انتهای دیگر .
نی این ساز ساده و کوتاه هفت هزار سال قدمت دارد . حدود 4500سال قبیل ماده اي برای ساخت "نی "بجای استخوان به بامبو بدل گردید . درپایان قرن یکم قبیل از میلاد در زمان امپراتور "هان او " نی در ارکستر با سازهای بادی جایگاه قابل ملاحظه ای در اشغال داشت .





از قرن هفتم "نی " مورد اصلاح قرار گرفت و با افزایش سوراخهای آن قابلیت هنری بمراتب فزونی گرفته و فنون هنری نوازندگی ان نیز به سطح بالا رسید و در قرن 10 "نی " ساز اصلی همراه قرائت اشعارشد ضمنا در ارکستر و اپراهای مردمی "نی " نیز ازسازهاي حتمی و ضروري است با نی میتوان ملودی بسیار بلندنواخت و یک محیط پهناور و بیكران را ترسيم كرد .


موسیقی شادمان و یا تصنیف ملایم و زیبا با آن نواخته مي شود . بعلاوه با نی همچنین می توان انواع صداهامثلا صداي مرغان و پرندگان را تقلید كرد . درحال حاضر "نی " در چین تنوع زیادی دارد مانند "نی چیو " ،"نی "برای نشانه معیار آهنگ ، "نی یو پین " ،نی با هفت سوراخ و نی با 11سوراخ . بعلاوه دو فرقه جنوبی و شمالی به سبک نوازندگی کاملا متفاوت "نی " در چین هم موجود است .


نوازند گان "نی " از فرقه جنوبی سبک لطیف و مهذب دارند و بطور عمده از"نیچیو" که بدنه آن نسبتا بلند و کلفت و کیفیت صوت آن کلفت و ملایم ، صاف و شیرین ،طنین دار است ، استفاده می کنند .


این فرقه بطور عمده در نواحی جنوب رود یانتسه فعالیت می کند. نی نوازان فرقه شما لی بطور عمده از" نی بان" استفاده میکنند .


اینگونه نی با بدنه نسبتا کوتاه و باریک میتواند صوت بلند و روشن و صاف یجاد کند که عمدتا در نواحی شمالی چین متداول است .




شیوه دمیدن در نی
در هنگام دمیدن در نی ، زبان كاملا ثابت و بدون حركت است
4- قرار دادن زبان و فرم آن دو حالت دارد اول آنكه نوك زبان زیر نی قرار بگیرد و دوم آنكه شكم زبان و پهنای آن زیر نی قرار بگیرد و این بستگی به خود فرد دارد كه چطور راحت تر باشد
5- زبان مثل ناودانی عمل می كند كه كارش هدایت هوا به درون نی است ، پس به هیچ وجه نباید هنگام دمیدن آن را تكان داد
6- نباید به زبان حالت عضلانی و سفت داد یا خیلی شل كرد و یا به طرفین كشاند (حالت عادی و ریلكس)
7- زبان به نوك دندانهای فك پایین چسبیده و یك یا یك و نیم سانت از زبان زیر نی قرار میگیرد و از یك طرف به درون نی می دمیم تا صدا استخراج شود
8- باید روبروی آینه تمرین شود تا خود را دید! (مهم)
9- نی را باید كاملا خوش فرم و خوش استیل گرفت.
10- زبان نباید از حد دندان به بیرون تجاوز كند
11- زبان باید طوری قرار بگیرد كه مانع ورود هوا به درون نی شود
12- از نزدیك ترین جای دهان باید خیلی راحت و آسوده در نی دمید!!

نکته :
اگر جلسه ی اول سرتون گیج و چشمتون سیاهی رفت در اثر زیاد فوت كردنه و تموم شدن انرژی و اكسیژن مغزتون!!
فقط بذارینش كنار و یه كم استراحت كنین...
خلاصه اینكه تا نگیرید دستتون هیچكدوم از اینا رو نمیفهمین
ساز خوبیه برای همیشه هم میمونه
سبكه و حمل و نقلش هم راحته و مثل گیتار آدم رو از كت و كول نمیندازه.



تاریخ: جمعه 5 اسفند 1390برچسب:ساز نی,
ارسال توسط محمد مهدي

دا با بهره گیری از فرهنگ (   (The American Heritage Dictionaryعلم را تعریف می کنیم و سپس به تعریف علم در موسیقی می پردازیم. علم عبارت است از: " مشاهده تعیین هویت تشریح توصیف بررسی تجربه آزمایش تدوین مطالعه و بررسی هوشمندانه ی هر پدیده ی طبیعی و یا هر فعالیتی که به نظرمی آید نیاز به مطالعه و جمع بندی و ایجاد متد دارد و یا شناخت آن چیزی که از طریق تجربه به دست آمده است."

با توجه به تعاریف فوق هنگامی که موسیقی و قوانین و قواعد آن مورد بررسی قرار می گیرد و جمع بندی می شود و به صورت یک روش در می آید علم آن موسیقی (شناخت از آن موسیقی) بیان می شود. شناخت چنین پدیده ای بر پایه ی تعاریف بالا احتیاج به روش تحقیق دارد.امروزه اگر موضوع این تحقیق موسیقی غربی باشد به آن موزیکولوژی می گویند و اگر موسیقی غیر غربی ( مانند ایران) باشد اتنوموزیکولوژی خوانده می شود.

حال این سوال مطرح می شود که آیا موسیقی ایرانی ( ردیف و حواشی آن)مورد مطالعه ی عمیق قرار گرفته است یا خیر؟ جواب بسیار مشخص است نه! چرا که روش مطالعه پیرامون موسیقی ایرانی و قواعد و قوانین گذشته و حال آن احتیاج به روش علمی اتنوموزیکولوزی دارد که کشور ایران هنوز به چنین روشی دست نیافته است. ما در دوران معاصر موسیقی دانانی که به این روش علمی آشنا باشند خیلی کم داشته ایم. به ویزه

که خود این علم بیش از 50 سال نیست که مرسوم شده است.(تنها دکتر مسعودیه اقدام به انتشار چند اثر ارزشمند کرده است که آن هم چندان مورد استفاده اهل فن قرار نمی گیرد.)

نخستین کسی که در دوران معاصر بدون داشتن روش علمی درست به مطالعه ی موسیقی ردیف روی آورد استاد وزیری است. او به جای مطالعه ی مواد موسیقی با روشی روشن ابتدا به طرح یک نظریه می پردازد و انگاه به دنبال فاکتورهای آن در موسیقی می گرددو این روش مغایر است با تعریف علم که ابتدا به مشاهده ی واقعیت ها می پردازد و سپس آنها را دسته بندی کرده و قوانین آن را تعیین می کند.ذر واقع او پیش از تحقیق پیرامون موسیقی ایران زمین به تعریف تعیین شده ای از قبل می زسد که متاثر از تعاریف علمی شده ی موسیقی اروپا است و همین امر کار او را به بیراهه می کشاند.

شاگردان او نیز که می بایست جلوتر از او می رفتند به این امر توجه نکردند و همان تعاریف نیمه درست را دقیق پنداشته و به بسط و گسترش آن پرداختند.

پس از این مرحله بود که جمله نادرست در فرهنگ موسیقی دانان و تحصیل کرده های زمان رایج شد و مانند ویروس جان موسیقی را ذره ذره خورد. آن جمله نادرست این است : " موسیقی ایرانی "علمی" نیست و موسیقی اروپایی "علمی" است."

سوال نگارنده این است که چرا موسیقی ایرانی علمی نیست و موسیقی اروپایی علمی است؟ مگر نه این که با   روش علمی می شود قوانین علمی هر پدیده ای (چه محصول طبیعت و چه محصول انسان) را یافت و در اختیار مردم گذاشت؟ بیان این نکته که آب در 100 درجه به جوش می آید آب را علمی یا غیر علمی نمی کند یکی از تعاریف علم این است که به چگونگی قوانین و مدون کردن پدیده ها می پردازد. آیا با این توضیح موسیقی ایرانی می تواند علمی نباشد؟ و آیا پدیده ای در طبیعت یافت می شود که قوانین و قواعد مرتب نداشته باشد؟ و آیا روابط انسان های روی زمین قواعد و مقررات علمی ندارد؟ مثالی می آورم:" گروهی از علمای جامعه شناس و موسیقی شناس به منطقه آمازون می روند تا آن منطقه را مورد مطالعه قرار دهند و قوانین اجتماعی و موسیقایی این قوم را مدون کنند و در اختیار مردم دنیا قرار دهند. ابتدا پس از مشاهده و جمع کردن مدارک از طریق تست های مختلف و گرفتن آمارهای عینی با متدولوزی ((Methodology درست به برسی آن می پردازند. از این جا کار علم شروع می شود. این گروه پس از سالیان دراز نظریه های خود را بر پایه ی این مشاهدات تدوین می کنند و سپس آن را در یک جمع بندی به صورت یک تئوری منسجم ارائه می نمایند. پس از این مرحله است که می گویند : نظام مردم آمازون مثلا قبیله ای است و مالکیت بر بزار تولید هنوز عمومی است."

موسیقی شناسان نیز با متدولوزی های مختلف با مشاهده عینی فواصل سازها اصوات آنها و فرم های موسیقی و همه ی این مسائل با مطالعه بر روی خود موسیقی از طریق انطباق و ساختمان موسیقی هایشان مثلا به این نتیجه می رسند که موسیقی آمازون مانند موسیقی آفریقا دارای تحرک ریتمیک است و پایه ی ساختمانی نغمات از ارزش های این گونه و یا آن گونه بر خوردار است. پس از طی این مرحله و مراحل تکامل یافته تر اگر این نظریه ها با واقعیت موسیقی آمازون یکی باشد و در هر پدیده ی موسیقی شان این قواعد تکرار شود و دقیق باشد مردم آمازون خواهند گفت که علم موسیقی ما چنین یا چنان است. پس از آن است که می شود این موسیقی را به دیگر مردم دنیا درس داد. چرا که با روش علمی تحقیق شده و به صورت یک علم در آمده است.

پس سوال دوباره من این است که: آیا در دوران معاصر روی موسبفی ایرانی- که هزار مرتبه پیچیده تر از موسیقی آمازون است- این مطالعه انجام یافته است؟ خیر ! حال چگونه است که بعد از زمان طولانی باز همان

اشتباه دوران وزیری تکرار می شود و عده ای می گویند موسیقی ایرانی علمی نیست؟ حتی اگر موسیقی کشوری با متد جدید تحقیقی مورد بررسی قرار نگرفته باشد مجریان آن انتقال دهنده ی آن هستند و بسیار دقیق توانسته اند این هنر را به دیگران منتقل کنند و به همین دلیل هنوز باقی مانده است و مردم از آن سود می برند. همان گونه که می دانیم یکی دیگر از تعاریف علم بدین صورت است که" علم: آن چیزی است که باز گرفته شده از تجربه باشد." این تعریف درست در مورد میرزا حسینقلی استاد بی نظیر تار صدق می کند. نامبرده این علم را نزد عمویش – که استاد مسلم آن رشته بود – فرا گرفت و از طریق علم تجربی ( تسلط بر نوازندگی و ردیف و حواشی آن) این علم به او منتقل شد.

انتقال علم یک پدیده- به صورت سینه به سینه- سابقه ای بسیار قدیمی دارد و علم آزمایشگاهی روش بسیار نوینی است. به راستی اگر این روش وجود نداشت ما امروزه از گذشته ی  موسیقی خود چه داشتیم؟(با توجه به آتش سوزی در کتابخانه های ایران به وسیله عرب و مغول و .....) ارزش راویان علم های گونهگون از جمله موسیقی در همین ایثار آنها است.بیشتر علوم گذشته تجربی بودهاند بر پایه ی آنها علم آزمایشگاهی مدون شده است.

پرسش دیگر اینکه : اگر علم موسیقی کشوری با علم موسیقی اروپا یکی نباشد و یا متفاوت باشد باید بر سر آن زد و آن را تحقیر نمود؟ و یا اگر کسی به علم موسیقی اروپایی وارد نباشد باید او را بی سواد دانست و گفت که موسیقی اش غیر علمی است؟ اگر سنتی نوازان بگویند که موسیقی دانان راه وزیری علم موسیقی ایرانی را نمی دانند درست گفته اند.اما این گروه نیز حق ندارند آنان را به این دلیل به باد مسخره بگیرند. کسانی که نوک حمله شان را بر این پایه قرار می دهند- یا از تعریف علم بی خبرند-یا علمی بودن موسیقی ایران را نمی شناسند و یا آن قدر در فرهنگ موسیقی و قوانین غربی گرفتار مانده اند که نمی خواهند غیر از نظریه ی وزیری – که پایه ی تئوری اش بر 24 ربع پرده بنا شده و با واقعیت موسیقی ایرانی مطابقت نمی کند- ببینند و موسیقی ایرانی را با قیاس با موسیقی اروپایی غیر علمی می دانند که جای تعجب دارد. در روزگاری که همه ی این مسائل در همان جوامع غربی که این گروه به معیارهای آن زیاد تکیه می کنند مورد بررسی قرار گرفته و دانشگاه های مهم شان در مورد آن تحقیق می کنند و سالیانه صدها کتاب در مورد موسیقی های غیر غربی انتشار می دهند.... جای اقسوس است که موسیقی شناسان ما از آن اطلاع کمی دارند.

مقالاتی که در این زمینه در مطبوعات ایرانی منتشر می شود تکرار سخنانی است که همان افراد(به جز تنی چند از جوانان) در مجلات موسیقی و موزیک ایران گفته اند. نام های آشنای این افراد را می توان در این مجلات دید. جای تعجب است که پس از هفتاد سال و عبور از دو انقلاب هنوز اطلاعات و دانش و برخورد ما شبیه مخاطبین دوره ی بازگشت وزیری به ایران است.(یعنی حدود یک قرن پیش!)

دوستان ما نمی خواهند به خود انتقاد کنند و بپذیرند که موسیقی دانان ما بیشتر اهنگساز هستند تا محقق..و از آنجا که تنها در بستر طرز تلقی مکتب وزیری یافته اند صرفا ساختار تئریک او را دارند همه ی ارزش های موسیقی ایرانی را تنها با متری اندازه می گیرند که آن مکتب به آنها آموزش داده است. در صورتی که باید به نام نامی همان علمی که این گروه از آن زیاد سخن می گویند اعلام کنم که: وزیری و خالقی و دیگر پیروان این راه خیلی طبیعی است که در آن روزگار-(که علن شناسهیی موسیقی در کشور ایران نو بوده)- اشتباهاتی را مانند هر عالمی کرده باشند و جا داشت و دارد که با گذشت زمانی طولانی آن مباحث تئریک قبل از وارد شدن مجدد در سیستم آموزشی دولتی مانند هنرستان ها و کلاس های آموزشی موسیقی مورد ارزشیابی دقیق تری قرار گیرد و یک بار برای همیشه این مسئله روشن شود تا بازما به قول معروف پس از گذشت یک قرن نگوییم:" چنین شد و چنان شد". در کشوری که آقای بیگلری نوازنده ی موسیقی غربی (ترومپت) مسئول مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی باشد و بخشنامه کند که دیگر روش سینه به سینه تدریس نمی شود و تنها ردیف صبا – که تازه او هم شاگرد میرزا عبدلله بوده- از روی نت تدریس می شود باید وضع موسیقی کشور چند هزار ساله ی ایران این گونه باشد.

امروز موسیقی ایرانی نیاز دارد با روش درست عینی با دادن دلایلی محکم راه آیندگان را در رابطه با تک نوازی آهنگ سازی در فرم های ایرانی و آهنگ سازی جدید ایرانی هموار نماید. با تعیین این تعاریف است که ما به راه علمی شدن یعنی یافتن قوانین موسیقی خود بر پایه ی آنچه که امروز داریم نزدیک می شویم.

حدود صد سال است که موسیقی دانان از فرنگ بر گشته از علم موسیقی صحبت می کنند.طرح اولیه ی این طرز تفکر – که موسیقی اروپایی علمی است و موسیقی ایرانی علمی نیست – با تاسیس دسته ی موزیک نظامی در مدرسه دارالفنون (دوران ناصرالدین شاه) شروع شد و با آمدن لومر فرانسوی و تربیت شاگردان موسیقی و به دنبالش سالار معزز رئیس موزیک ارتش این طرز تلقی به میان گروه های کوچک روشنفکری و اهل موسیقی نفوذ کرد.

بخش موسیقی نظام دارالفنون با فرستادن افرادی مانند" حسین خان هنگ آفرین " شاگرد میرزا عبدالله به فرانسه برای آموزش موسیقی نظام به این طرز نگرش کمک کرد تا جایی که اسم حسین خان هنگ آفرین به"حسین خان ر " معروف شد که علت آن زدن ساز ویولن بود که به اجبار افراد موسیقی نظام باید می نواختند.

این مختصر نشان می دهد که چگونه این " تز" {یعنی موسیقی ایرانی علمی نیست}(انگار که تا آن دوره نبوده؟!) ورد زبان بیشتر موسیقی دانان ایرانی شد و تا به آن جا کشیده شد که اساتید بنام موسیقی ملی ایران مانند میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی(پدران موسیقی جدی ایرانی) به خاطر علمی نبودن موسیقی شان مسخره می شوند و حتی این زمزمه آغاز می شود که کسانی که نت موسیقی فرنگی نمی دانند نباید موسیقی ایرانی تدریس کنند.

به دنبال همین باور غلط بود که به هنگام تصدی " سالار معزز پسر" در هنرستان عالی موسیقی سازهای ایرانی در انبار ضبط شد و عذر چند معلم آن را نیز خواستند!!

علم- موسیقی یک کشور را علمی یا غیر علمی نمی کند بلکه آن را مورد مطالعه قرار می دهد و سپس قوانین آن را می یابد و به صورت یک نظریه مدون در اختیار دولت یا محققین قرار می دهد. اگر نتیجه ی این تحقیقات با عمل موسیقی منطبق باشد و با همه ی سازها و محتوای موسیقی ایرانی(که انتخاب شده است تا علم روی آن تحقیق کند) منطبق شود می تواند ادعا کند که علم آن موسیقی را یافته است.

حال سوال نگارنده این است که : چرا موسیقی ایرانی علمی نیست و موسیقی فرنگی علمی است؟ و چرا معماری ایران علمی نیست( بنا به گفته ی طیفی از اهل اندیشه) و معماری اروپا علمی است؟ و باز چرا نظریه صفی الدین ارموی و عبدالقادر مراغی و فارابی علمی نیست و موسیقی تدوین شده اروپاییان علمی است؟مگر نه این است که اگر قوانین و قواعد یک پدیده را مورد بررسی قرار دهیم و نتایج آن را حاصل نماییم یک پدیده ی علمی می شود؟

موسیقی علمی ایران که این همه دوستان در طی صد سال در اشاره به آن کنایه ها زده اند به چه نوع موسیقی اطلاق می شود؟ آیا موسیقی ایرانی چون محققین ما در مورد آن کم تر تحقیق کرده اند غیر علمی مانده؟! آیا به ناچار باید تعریف آنها را در مورد خودمان بپذیریم؟

شاید هم موسیقی غربی علمی باشد چرا که بیش تر موسیقی دانان کنونی به ناچار آن را فرا گرفته اند. اگر موسیقی دانان ما برای موسیقی ایرانی ارزش کمتری قائل هستند چرا از علم و علمی بودن یا نبودن بهانه می اورند؟ درست مثل این است که بگوییم بسم الله خان چون با علوم موسیقی غرب آشنایی ندارد علم موسیقی ندارد. می دانید که هندیان علم خودشان را دارند و با زبان علمی خودشان سخن می گویند و قوانین موسیقی خودشان را از این طریق به شاگردان انتقال می دهند.اما برای معرفی نظری از خط بین المللی استفاده می کنند و ما هم باید از آن استفاده کنیم. حال زمان آن رسیده است که دیگر ارزش یابی های غلطی را که در گذشته به ما تحمیل شده اند کنار بگذاریم و باز موسیقی ایران زمین را دچار این الفلظ فرنگی که تعاریف خودش را دارد نکنیم.

روزگاری به خاطر عدم درک درست از علم و فرهنگ ملی بلایی بر سر ما آمد که هنوز داریم خسارت آن را می دهیم.امروزه دیگر موسیقی دانان به نت خوانی و نظریه موسیقی غربی تا حدود زیادی آشنا هستند و به همین دلیل است که دیگر حنای این گونه سخن ها رنگی ندارد." بر خلاف دوران وزیری " متاسفانه بعضی از دوستان ما نیز که وارد این بازی مثلا علمی شده اند هنوز درک درستی از علم ندارند و کمان می کنند که موسیقی علمی یعنی فقط هارمونی و کنترپوان و ارکستراسیون! نه دوستان! موسیقی تنها این نیست. موسیقی های دنیا همه با ارزش اند. حال دیگر نمی شود آقای کسایی و یا هزاران دانشجوی موسیقی ایرانی را به دلیل ندانستن نت یا نظریه موسیقی غربی در بست نفی کرد. کاری که نزدیک به صد سال با دست یازی به یک کتاب نظریه کوچک(که بیش تر موسیقی نوازان امروزی آن را می دانند) به تحقیر موسیقی ایرانی پرداخت که راهیان آن برای حفظ و حراست و رشدش خون دلها خورده اند. آیا جای تاسف نیست که علم علم موسیقی غربی را این گونه بر پیکره ی موسیقی ملتی فرود آورند؟ غم انگیز است که کتاب موسیقی الکبیر فارابی در دانشگاه تل آویو اسراییل تدریس می شود و به زبان انگلیسی و فرانسه ترجمه می گردد اما در ایران موسیقی دانان ما ( جز شادروان دکتر مهدی برکشلی ) حتی این کتاب را تنها به دلیل اینکه به زبان عربی بوده نمی توانند درک کنند. نگارنده همواره مانند خیلی از جوانان ایرانی غبطه خورده است که چرا وقتی نظریه غربی را در هنرستان موسیقی ملی فرا می گرفته به دلیل نبودن حتی یک استاد در این زمینه نتوانسته نظریه نظری پردازان ایرانی را هم فرا بگیرد. عمر ما که در این زمینه به بطالت گذشت. اما امیدواریم دانشجویان جدید محیطی درست تر برای آموزش فرهنگ ایران زمین بیابند.

شاید در آینده ای نه چندان دور محققانی پیدا شوند که موسیقی ایرانی و تئوری های آن را بهز و قابل استفاده تر نمایند تا شاید آ هنگ سازان ما نیز که بیش تر از نظریه غرب متاثر هستند به راه های نوینی دست یابند که تکرار مکررات نباشد.




تاریخ: جمعه 5 اسفند 1390برچسب:موسیقی ایرانی,
ارسال توسط محمد مهدي

نی با همه ویژگی های خاص خود و با همه زیبایی هایی که در صدای آن نهفته است ، گاهی اوقات با کم توجهی و حتی بی توجهی مواجه می شود . قدیمی ترین و اصیل ترین ساز موسیقی ایرانی ، ساز نی می باشد . نی از نظر صدا دهی و تعداد هارمونیک های صوتی ، غنی ست و صدایی دل نشین دارد . تولید صداهای مطلوب از نظر صدادهی و تن و اجرای فواصل صحیح موسیقی در این ساز بسی مشکل است .

لطيف‌ترين صداى سازهاى ارکستر موسيقى ايرانى بى‌شک متعلق به نى است. نى يا ناى قديمى‌ترين ساز بشر است. انواع و اقسام اين ساز در موسيقى‌هاى مقامى ايران وجود دارد و نوع متداول آن در موسيقى رسمى رديف دستگاهی ، نى هفت بند است. نى از خيزران‌هاى آماده که با تکنيک خاص سوراخ مى‌شوند و مجوف مى‌گردند، تهيه مى‌شود. تکنيک نواختن نى به شيوه امروزى را از استاد نايب اسدالله اصفهانى مى‌دانند. از نى بيشتر در تکنوازى استفاده مى‌شود و از چهل سال گذشته به همت استاد حسن کسايى وارد ارکستر شده است.

چند روز پیش که داشتم محصولات شرکت ماهور را نگاه می کردم ، فکر جالبی به ذهنم رسید . شرکت ماهور در حرکتی جالب اقدام به جمع آوری و گردآوری آثار مختلفی در شاخه بندی های مختلف ، در صد سال اخیر کرده است و آثاری مثل صد سال آواز ، صد سال تار ، صد سال سنتور و ... را برای علاقمندان به آواز و این ساز ها ارایه کرده است . اما در کمال تعجب می بینیم که برای قدیمی ترین و اصیل ترین ساز ما ، یعنی نی چنین اقدامی صورت نگرفته است ، در حالی که به نظر من نی یکی از قوی ترین و مناسب ترین ساز ها برای جواب آواز ایرانی و انتقال حس ردیف ها و دستگاه ها و گوشه های موسیقی ما به شنونده است .

به همین علت من تصمیم گرفتم که به تقلید از شرکت ماهور ، کار آنها را کامل تر کرده و مجموعه ای از قطعات نی نوازی و تکنوازی های نی ، از صد سال گذشته تا به امروز برای دانلود با نام صد سال نی در اختیار علاقمندان به ساز نی قرار دهم .

از نوازندگان نی از صد سال پیش تاکنون می توان : استاد نایب اسدالله اصفهانی ، مهدی نوایی ، حسین یاوری ، حسن کسایی ، عباس کاظمی ، محمد موسوی ، محمد علی کیانی نژاد ، حسن ناهید و جمشید عندلیبی و ... را نام برد . من با توجه به آرشیوی که از نی در اختیار داشتم و با توجه به سلیقه شخصی خودم قطعاتی را برای این مجموعه انتخاب کردم که امیدوارم مورد توجه شما نیز قرار بگیرد :

صد سال نی هفت بند ایرانی

 

 

 

دستگاه یا آواز

زمان

دانلود

1

نایب اسدالله اصفهانی

بیات اصفهان و بیات ترک

3:23

2

صفدرخان

دوگاه

0:57

3

حسین یاوری

شوشتری

4:17

4

عباس کاظمی

دشتی

3:55

5

حسن کسایی

شور

9:39

6

محمد موسوی

دشتی

3:32

7

حسن ناهید

ماهور

1:34

8

محمد علی کیانی نژاد

بیات اصفهان

2:52

9

جمشید عندلیبی

نوا

2:15

10

حسین سرکوب

بختیاری

1:11

11

حسین عمومی

چهارگاه 

3:29

12

پاشا هنجی

افشاری

1:35

13

علیرضا بس دست

چوپانی

1:28

 

نکته ای که باید اضافه کنم این است که نفر آخری که در این لیست قرار داده شده ، یعنی آقای علیرضا بس دست ، شاید برای بسیاری از شما ناآشنا باشد ولی من اولین باری که صدای نی را درک و احساس کردم ، قطعه ای بود که آقای بس دست در مایه دشتی ( چوپانی ) در آهنگ رازدل اجرا کرده اند . به همین علت بنده اسم ایشان را در این لیست قرار دادم . همچنین قطعه شماره 11 ( حسین عمومی ) قطعه 2 نوازی نی و تار است که در دستگاه چهارگاه گوشه زنگوله توسط حسین عمومی و استاد علیزاده اجرا شده است .




تاریخ: جمعه 5 اسفند 1390برچسب:قطعات نی,
ارسال توسط محمد مهدي

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 64
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 31550
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

Alternative content