علم موسيقي

موسيقي ترکيبي از علم و هنر، بسيار سخت ولي در عين حال ساده است. ساده بدين دليل که ميتوان ساختار يک اثر موسيقي را به اجزاي ريز آن، که همان نُت است، تجزيه کرد و نت به نت، آنرا درک نمود. و سخت از آنرو که همين اجزاي کوچک، ميتوانند در چنان ساختار پيچيده و پر قاعده اي در کنار هم آرايش يابند که درک کامل آن مستلزم دانش موسيقيايي پيشرفته اي باشد. اين پيچيدگي و در عين حال سادگي، سهل ممتنع بودن موسيقي را صحه ميگذارد و بر پر رمز و راز بودن آن ميافزايد. زيبايي موسيقي در اين است که آهنگي با ساختار بسيار ساده و در مقابل، آهنگي با ساختار پيچيده و غني، با يک گوش و يک توانايي شنوايي شنيده ميشوند و گاه همان ساختار ساده بيش از ديگري به دل مينشيند.

 

   شنيدار موسيقي، در سطوح مختلفي صورت ميپذيرد. گاه شنونده، از درک موسيقيايي بسيار معمولي و بدون دانش خاصي از موسيقي، ميباشد و گاه شنونده خبره علم موسيقي ست؛ و طبعا تجزيه و تحليل و درک و برداشت ايندو گروه از موسيقي بسيار متفاوت خواهد بود. لذتي که از شنيدار يک موسيقي دريافت ميشود، به سطح درک ساختار و ترکيب و رنگ آميزي اثر بستگي دارد؛ که بخشي از اين درک بصورت ذاتي در وجود انسان نهادينه شده و بخش ديگرآن با دانش و علم موسيقيايي تکامل مي يابد.

 

   نوازندگي در دنياي موسيقي، مجموعه ايست که در آن دانش موسيقي تبلور مي يابد. در واقع جايگاهي که بتوان علم موسيقي را پياده سازي کرد و آزمود؛ ساز موسيقيايي ست که نواخته ميشود. هر چند صداهاي موجود در طبيعت نيز جزو گستره علم موسيقي قرار ميگيرند ولي تجربه ي تجزيه و تحليل و ترکيب و در واقع آزمودن شيوه هاي علمي آن، بر روي سازها و با هنر نوازندگي اجرا ميشود.

 

   هنر نوازندگي، مجموعه اي از شيوه ها و حرکات و تکنيک هايي ست که باعث نواختن يک ساز ميباشد؛ که اين تکنيک ها به مرور زمان تکامل يافته تا بتوان صدايي به طنين و شدت و رنگ دلخواه از ساز موسيقيايي بدست آورد. هنر نوازندگي، لزوماً مستلزم دانستن کامل علم موسيقي نيست؛ چه بسا نوازندگاني که آشنايي بسيار کمي از ساختار و ترکيب علمي قطعه اي که مينوازند داشته ولي با توجه به هنر نواختن ساز تخصصي خود و قدرت و ظرافت در نواختن آن، به زيباترين و بهترين نحو، آنرا اجرا ميکنند. گاه حتي در موسيقي هاي محلي، که نغمه ها بصورت گوشي و در اصطلاح، سينه به سينه، بدون داشتن نُت خاصي نواخته ميشود، نُت خواني نيز لازم نميباشد. هرچند دانستن دانش موسيقي، و درک چگونگي ساخت يافتن و طرز ترکيب نغمه ها، در نوازندگي بي تأثير نبوده و چه بسا آنرا غني تر نيز ميسازد.

 

   در اين جا شايد پرسشي پيش آيد که چرا گفته ميشود "هنر نوازندگي"؟ مگر نه اين است که نوازندگي مجموعه اي از تکنيکها و شيوه هايي ست که در اثر يادگيري فراگرفته ميشود و مگر فقط ابزار بيان موسيقي نيست؟  در پاسخ ميتوان گفت که هر هنري در ابتدا متشکل از اجزايي ست که با آنها اثري خلق ميگردد؛ خلاقيت، با ترکيب اين اجزاي ابتدايي، از آن اثري منحصر بفرد ميسازد. در نوازندگي نيز، پس از فراگيري روشها و تکنيکهاي نواختن، ميتوان خلاقيت بخرج داد؛ همانگونه که يک نوازنده ميتواند يک قطعه مشخص را به چندين روش متفاوت بنوازد، و عموماً هيچ دو باري مثل هم نمينوازد. درست همانگونه که يک هنرمند موسيقي دان، براي خلق يک اثر از همان اجزاي ابتدايي که نُت ميباشد، استفاده کرده و با جوهر خلاقيت و هنر خويش از آن اثري بي نظير مي آفريند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمد مهدي

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 139
بازدید کل : 31637
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1